تصاویر زیباسازی نایت اسکین
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ترانه ی زندگیم (Loyal)
نویسندگان
لینک دوستان
لینک های مفید

888

3170=888 ... !!!!!!!

رسیدیم به مقصد 888 .... پس از گذشت 8سال و 8ماه و 8 روز
حتماً سالیان بعد این اعداد جزئی از خاطرات زندگیمان هستند مثل عدد 777 و ...
چه روزهایی را پشت سر گذاشتیم ، چه لحظه هایی را در زندگی امان جا گذاشتیم ....
چه زود میگذرد این زندگی ، انگار همین دیروز بود شعار میدادم درود بر زندگی...
گاهی خسته از آدمها ، بی محبتی ها ، بی وفایی ها ، گاهی غرق در عشق و خوشبختی ها...
گاهی خنده بر لب، گاهی اشک حلقه میزند در چشم....
گاهی تنها و خسته از زندگی ، گاهی نیز به ظاهر عاشق زندگی...
وابسته به زندگی ، باز هم بهانه های همیشگی ، در این کویر خشک و بی آب بیا تا با هم فرار کنیم از تشنگی...
دلم میخواهد در فصل تازه زندگی ، آدمهای تازه را ببینم ، نه آنهایی که در گذشته های من بوده اند و ای کاش نبودند....
دوباره باز میکنم دفتر زندگی را ، ورق میزنم فصل های رفتنی را ، تا برسم به فصلی تازه ، و مینویسم اولین خط از احساسم...
بدون پاییز، بهاری در راه نیست...
دل بسته ام به روزهای با تو بودن ، منی که خسته  و تنها همیشه در خلوت خویش مینشستم
نمیدانم کجای زندگی ام ، به کجا میروم ، تنها میدانم تو هستی و دلم به بودنت خوش است...
کمی حال و هوایم با وجود تو بهتر است ، اما هنوز به دنبال آنم عشقم را بیشتر به تو ثابت کنم...
برای من زندگی هیچ زیبایی جز تو ندارد ، همه زندگی ام در تو خلاصه میشود!
با کمی خیره شدن به چشمانت به دنیایی میروم که تا به حال اینقدر آرامش در قلبم نبوده ، و هیچ حسی زیباتر از این در وجودم احساس نشده ، تنهایی را بیخیال ، گرچه گهگاهی به داد دلم میرسید اما حالا که تو را دارم ، میخواهم تو تنها باشی در تنهایی های من!
دنیای کوچکی است اما قلب های من و تو آنقدر بزرگ است که پر از آرزوهایی است که من در آرزوهای تو هستم و تو در آرزوهایی منی هستی که به امید به حقیقت پیوستن آنها نشسته ام!
هر جا باشیم ، هر جا برویم با همیم ! دلم گرفت ، نمیشکنم ، سرم را بر روی شانه هایت میگذارم و آرام میگیرم ، تا حس کنم یکی هست در این دنیا ، یکی هست که برایم یک دنیاست!
شاید عاشقانه هایم از یاد رفته باشند ، شاید این دفتر کهنه بر باد رفته باشد اما آنچه سالهاست از آن نوشته ام حسی است که همیشه در قلبم خواهد ماند ، حسی است که به تو دارم ، عشقیست که در دل دارم...
به هوای تو آمدم تا بگویم بیش از گذشته عاشقت هستم ، تا بگویم آن عشق رویاها هنوز هم حقیقتی است که در قلبم عاشقانه می تپد...
نیاز به آرامش داشتم ، نیاز به سکوتی داشتم که با آمدنش در خلوت قلبم حال مرا دگرگون کرد تا بتوانم از حسی بنویسم که در قلب من و همه عاشقان است.....
شاید این آخرین برگ زندگی ام باشد یا شاید هنوز فصل هایی مانده
....

 


[ یکشنبه 94/10/27 ] [ 10:48 صبح ] [ رضا تنها ]

8 سال از با هم بودنمان میگذرد و من هنوز همان حسی را که از اول نسبت

بهت داشتم رو دارم . همان حسی که " بدون تو نمی توانم........ "

سال از کنار هم زندگی کردنمان میگذرد

و من هر روز بیش از پیش به این راز پی میبرم

که تو خلق شده ای برای من

تا زیباترین لحظات را برایم بسازی .

از وقتی با هم هستیم روزها سپری شدن، چه تلخ و چه شیرین.....

خدا را شاکرم که در تلخیهای زندگی کنارم بودی و شادی را با بودنت به کامم شیرین تر کردی

عشق جاویدان

سالـــگرد یکـــی شدنمـــان مبـــــارک


[ شنبه 94/2/12 ] [ 4:55 عصر ] [ رضا تنها ]

عشق ما


[ دوشنبه 93/10/29 ] [ 4:36 عصر ] [ رضا تنها ]

با کمی تاخیر ...

و اینبار با تو متولد شدم ، با تویی که زمستان را در کنار منی 
اینبار مثل گذشته ها کوچه باغهای برگ ریزان را تنهایی قدم نمیزنم ،
اینبار مثل گذشته ها با دلی شکسته از اینجا گذر نمیکنم….
و روز میلادم به عشق تو می آید ، به شوق بودن تو می آید
یک سال دیگر گذشت از زندگی ام
هیچ روز خوبی را جز روز به تو رسیدن ندیدم ، و اینبار تو هستی و پاییز و یک دنیا عشق
مهر من قلب تو است ، وجود مهربان تو است ، مهر من گرمی محبت های تو است
مهر من فرداهایی است که تمام آرزوهایم را در کنار تو میبینم
مهر من دنیایی است که تنها دلخوشی من در آن تویی!
و افسوس که عمر زود میگذرد ، و این است که میترسم روزی همه چیز تمام شود و عشق ما یک قصه شود
همین که مال من هستی ، ای عشق بی همتای من ، تو همان دنیای من هستی
هیچگاه برایم معنی ندارد گذر عمر ، آنگاه که تو تمام عمر من هستی….
و اینبار تولدی دیگر در کنار تو که تمام هستی منی….


[ دوشنبه 93/10/29 ] [ 3:59 عصر ] [ رضا تنها ]

1386/02/19 - 1393/09/25

و انگار از گذشته های دور با هم بوده ایم ، انگار عمریست تو را میشناسم …

آن زمان های دور تا این لحظه هایی که رسیده ایم به نور…

آغاز دنیا و آمدنت با همان حس و حال ، تا به امروز…

همیشه دوستت دارم ، مثل آن لحظه های دور ، مثل امروز …

و روزی ،فردا خواهد آمد و ما در کنار هم خواهیم ماند ، تا دنیا بگذرد و عمر به روزهایی برسد که عشقمان همچنان مثل یک قرص کامل ماه بماند!

برمیگردیم به گذشته ها، نگاهی می اندازیم به آن لحظه ها ، لحظه ای سکوت و چند نقطه…

آری عشقمان پا برجاست ، پر تپش تر از قبل ، پرشورتر از دیروز ، هنوز در فکر آنم که چرا آن پروانه در حسرت عشقمان میسوخت …

و این زندگیست ، که نه گذشته ها ، نه امروز و نه دیروز را میشناسد،

زندگی تنها عشقمان را میشناسد و میبیند که تاریخ عشق ما گرچه به افسانه ها خواهد پیوست (7سال و 7ماه و 7روز) ،اما ...

اما حقیقتیست که همیشه و هر لحظه در قلبهایمان ورق خواهد خورد و در هر صفحه از آن کلام دوستت دارم موج میزند…

 


[ سه شنبه 93/9/25 ] [ 1:0 صبح ] [ رضا تنها ]

شاید این تنهایی بهتر باشد

کمی آرامتر ، با دلم مهربانتر

گرچه محبت نیست ، اما دلم از غم ها دورتر...

شاید کمی چشمهایم را باز کنم محبت را هم ببینم و آن را لمس کنم!

نه به دنبال درمان برای دردهایم ، نه زخمی است که عذاب دهد این دل تنهایم...

شاید این تنهایی بهتر باشد...

در عالم خود هستم و با سکوت همنشین!

اینجا دلم هیچ حرفی ندارد و ادامه زندگی چند نقطه چین!

گهگاهی شاید یک قطره اشک به جرم تنهایی ، و من میخواهم حبس ابد باشم در این زندان بی کسی

حالم خیلی خوب است ، لبخند هم در برنامه زندگی ام است ....

لذت می برم از پرواز پرنده ها ، اگر خزان زودتر بیاید ، از آمدن باران ها...

به دور از هیاهوی قلب ها ، دلتنگی و غصه آدمها ...

شاید این تنهایی بهتر باشد ، نه اینکه یکی بیاید و حالم از گذشته ها بدتر باشد...

آهنگ غمگینی است ، اما دلنشین ، درگیر با سکوتم ، ای تنهایی بیا در کنارم بنشین...


[ یکشنبه 93/9/16 ] [ 7:14 عصر ] [ رضا تنها ]
یـــکی از همیـــــــن روزهــــــــــا
بایـــد خدا را صدا بــــــــــزنم
یک میــــــــز دو نفــــــــره
دو صنـــــــــدلــی
یــــــــکی مـــــــن
یـــــــــکی خــــــدا
حــــــرف نمـــــــیزنم
نـــــــگاهم کافیــــــست
میـــــــــدانم

 

برایـــــــــم اشــــــــک می ریــــــــزد!!

[ پنج شنبه 93/5/9 ] [ 9:4 صبح ] [ رضا تنها ]

دلم هوای خودم را کرده است
ایــن روزهـــا
بیشــتر از هــر زمــانی
دوسـت دارم خــودم باشــم !!
دیگــر نـه حــرص بدســت آوردن را دارم
و نه هـــراس از دســت دادن را ..
هرکـــس مـــرا میـــخواهد بـخـــاطــر خــودم بخواهــد
دلــم هـــوای خـــودم را کـــرده اســت ..
همین… 


[ شنبه 93/5/4 ] [ 3:53 عصر ] [ رضا تنها ]

روی قبرم بنویسید کبوتر شد و رفت
زیر باران غزلی خواند، دلش تر شد و رفت
چه تفاوت که چه خورده است، غم دل یا سم
آنقدر غرق جنون بود که پرپر شد و رفت
روز میلاد، همان روز که عاشق شده بود
مرگ با لحظه دیدار برابر شد و رفت
او کسی بود که از غرق شدن می ترسید
عاقبت روی تن ابر شناور شد  و رفت
هر غروب از دل خورشید گذر خواهد کرد
پسری ساده که یک روز کبوتر شد و رفت

[ شنبه 93/5/4 ] [ 3:47 عصر ] [ رضا تنها ]

نه حوصلـــه ی دوســـت داشتــن دارم

 

نه می خواهـــــــم کسـی دوستـــــــــم داشتـه باشد

 

ایـن روزهـــا ســـــَــــردم 

مثـل دی ,

مثـل زمستــــ ـــــان

احســــــاسـم یـخ زده

آرزوهـــــــــایـم قندیــــل بستــه

امیــــــدم زیــر بهمــن ِ ســرد ِ احســاساتم

دفــــــــن شـده

نه به آمـــــدنی دل خوشــم و نه از رفتـــــنی

غمگیــن

ایـن روزهـــا پــُر از سکـــــــــوتـم . . .

 

 


[ یکشنبه 93/3/25 ] [ 7:13 عصر ] [ رضا تنها ]
   1   2      >
درباره وبلاگ

امکانات وب

کد موسیقی برای وبلاگ